سلام
سلام ای کهنه عشق من که یادتو چه پابرجاست
سلام برروی ماه توعزیزدل سلام ازماست
تویه رویای کوتاهی دعای هرسحرگاهی
شدم خواب چشمت چون مرااینگونه میخواهی
من آن خاموش خاموشم که باشادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جزکه ازتوچشم نمیپوشم
توهم درشکل آوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جزکه برمن دل نمیبازی
مرادیوانه میخواهی زخودبیگانه میخواهی
مرادلباخته چون مجنون زمن افسانه میخواهی
شدم بیگانه باهستی زخودبیخودتر ازمستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هرآنچه میخواستی
سلام ای کهنه عشق من که یادتوچه پابرجاست
سلام برروی ماه توعزیزدل سلام ازماست
بکش دل راشهامت کن مرا ازغصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق مرا تودرس عبرت کن
بکن حرف مرا باور نیابی ازمن عاشقتر
نمیترسم من از اقرار گذشت آب سرم دیگر
نظرات شما عزیزان:
t.p 
ساعت13:22---25 خرداد 1391
دلم ماند كنارت بي ترنم چشمانت، ميروم با دلي شكسته سينه اي غبار
گرفته، بدون هيچ دلگيري از تو، ولي بازم هميشه به يادتو
وبلاگ زیبایی داری و افتخاری بود واسم که نظر بدم من عشق تلخ روهرشب گوش می کنم و همیشه برام تازگی داره براتون آرزوی موفقیت روزافزون دارم
|